هم سلولی...
پنجره را که باز می کنی دلم می اید . . و لب تاقچه ی نگاهت می نشیند . . ببین چه بی دام دانه جلد نگاهت شده . . چه طور دلت اومد بشکونیش . . چه طور با سردیه نگاهت ترکش کردی/
نظرات شما عزیزان:
شکستنی هاشکست....
سوزدل خوردن...
اول رنج واخرش مردن....
یادم باشد به رسم مردمان مغلوب
تاریخ فتح تو را بنویسم
که دیگر جنگی در نگیرد. . .
پاسخ:چرا نمی ری تو رو خدا اذیت نکن چشام داره خون میاد رها کن
پاسخ:ممنون کجاش دست زدن داشت
رمزمه برو از تو پنلش درس کن اگه زحمتتون نمیشه